کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات
کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات

غرنامه

یک هفتس خودم، همسر و بچه درگیر ویروس گوارشی که شایع شده شدیم. اونم دقیقا زمانی که امتحان دارم. حتی یکبار هم نتونستم درس رو  روخوانی کنم چه برسه که درست  بخونم. یکشنبه هم امتحانه. دوتا از درسام رو که اصلا امتحان ندادم. اون اولی هم خراب کردم. امیدم لااقل به این بود که از قرار معلوم اینم قراره خراب بشه. باز خوبه لااقل نصف نمره پروژه اس.

درخواست تغییر نوع کار دادم. دیگه نمیتونم بصورت نوبتکاری کار کنم. خسته شدم. هیچیش مثل آدم نیست. ۹ روز شیفت ۸ ساعته کار کنی که ۳ روز استراحت داشته باشی. اونم استراحتی که زمانی که شروع میشه، شب قبلش شبکار بودی و با خستگی میای خونه یعنی عملا اولین روز استراحت، هیچی. کاش  لااقل شیفت ۱۲ ساعته بود. رفت و آمد کمتر میشد. استراحت بیشتر میشد. الان کلا در حال رفت و آمدی.

از اونور چیزهایی میبینی که انگیزه ت واسه کار از بین میره. برخورد روسای بالاتر، زیرآب زنی همکاران. بی اهمیتی شرایط نفرات واحد برای رییس واحد و هزار چیز دیگه.

کاش جرات اینو داشتم که این کار رو ول میکردم و میرفتم خودم واسه خودم کار کنم...