کوه زندگی بی پایان
دفتر خاطرات
کوه زندگی بی پایان
دفتر خاطراتصبحانه
چقدر من از این صبحانه خوردن سرکار بدم میاد. اصلا نمیتونم درک کنم که چرا آدم نباید توی خونه ش صبحانه نخوره و صبحانه شو بیاره اداره.
امروز هم آش گرفتن و بوی گند پیازداغ
کل اتاق و راهرو رو برداشته. پنجره ها را باز گذاشتم که بوش بره بیرون.
چون صبحانه دور هم میچسبه با رفقا در حال زیراب زنی و غیبت
زیرآب زنی که آره حتما دارن. ولی صبحانه توی محیط کار چه با رفقا و چه تنها، نمیچسبه
پیاز داغ که خیلی خوبه
اگه بخوان خونه بخورن باید نیم ساعت زودتر بیدار بشن
من به شدت از بوی پیاز داغ بدم میاد.
سرکار که جای صبحانه خوردن نیست.
مگه من صبحانه خونه نمیخورم؟ خب آدم زودتر بیدار بشه چه عیبی داره
واسه مشاغلی که با ارباب رجوع از همون هشت صبح طرف هستن بخصوص اصلا خوب نیست
بقیه هم اگه قرار باشه دو ساعت از کارشون بزنن هم باز کار درستی نیست
اما ما ۲۴ ساعته هستیم من اگه مجبور بشم زود برم سر کار میرم صبونه همونجا اول بیمار رو میبینم بعد تا اتاق عمل فعال بشه صبونه میخورم
با وجود ارباب رجوع که فاجعه س. خدا رو شکر ما با ارباب رجوع سروکار نداریم.
شغل هایی مثل شغل شما و یا جاهایی که شیفتی هستند خب چاره ای نیست.
با این پست هزار درصد موافقم
میرم ادارت وای بوی تخم مرغ و................ خد ای من سیرابی
یعنی برای اینکه خجالتشون بدم تا میرسم فقط میگم با اجازه و پنجره باز میکنم ، هر چند فقط میخندن با گفتن وای بخشید خودمون متوجه بوش نمیشیم از سر باز میکنند
سیرابی توی محیط کار؟ والا من اینقدر بدم میاد که توی زندگیم تا حالا نخوردم.
حرکت قشنگی میزنی. خوبه ادامه بده
من هرروز سر کار یه نوع صبونه میخورم، اونم به سرعت برق و باد. وقتی تو خونه میخورم بیشتر گرسنه ام میشه
ولی اینایی که غذای بودار مثل تخم مرغ و آش میخورن خیلی رو مخم هستن. نخور اونو اینجا بی فانوسیسسس
من خونه صبحانه میخورم. اوایل چرا تا ظهر گرسنه میشدم ولی الان نه. عادیه برام