کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات
کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات

آفتاب پشت ابر نمیمونه

قبلا توی نوشته های قبلی وبلاگم قبل از اینکه همشون رو پاک کنم در مورد همکارم که از سرکار بعضی وقتا چیزهایی میبره نوشتم. روز جمعه قبل ظاهرا اومده ببره ولی فهمیدن و لو رفته. مجبور شده اون وسایل رو برگردونه. اما عواقب کار این آقا الان دامن ما رو هم گرفته. دیگه کسی به واحد ما اعتماد نداره، هرکاری میخوای انجام بدی میگن اول مجوز. در صورتیکه قبلا برای راحتی و تسریع کارها قبول میکردن که مجوز بعدا تحویلشون بدیم چون اعتماد داشتن. اما الان تا مجوز نباشه نه رفاقتی در کاره و نه  انجام کاری. شدیم طنز محافل بقیه.

نظرات 2 + ارسال نظر
خانوم‌ف سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 12:31 ق.ظ http://khanomef.blogsky.com

آش نخورده و دهان سوخته

والا

قره بالا سه‌شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 06:27 ب.ظ

چه بد واقعا
خشک و تر باهم میسوزن

الان دقیقا خشک و تر دارن میسوزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد