سوالی که همیشه ذهن منو درگیر میکنه اینه که چرا اسلام تا یک زمان خاص پیشرفت کرد و خیلی از دانشمندان توی علوم غیر دینی، مسلمان بودن. اما آروم آروم تولید علم در جامعه اسلامی از بین رفت.
هرچه بیشتر زمان میگذره بیشتر به این باور میرسم که علت عقب ماندگی جوامع اسلامی، عقب ماندگی علما اسلام از باورها و علوم بروز و مدرنه. یعنی علما اسلام خودشون همراه جامعه و علم، پیشرفت نکردن و هنوز نسخه ای می پیچن که ۱۴۰۰ سال پیش پیچیده شده. اگه زمان ظهور اسلام رو بخونیم، متوجه میشیم که اسلام توی جامعه ای به شدت عقب مانده که مثلا دختر داشتن رو عیب میدونستن، ظهور کرد و تا حدودی نسبت به جامعه اون زمان به زن عزت بیشتری داد. اما این عزتی که اون موقع به زن دادن، الان کافیه؟ معلومه که نه. ولی هنوز علما اسلام تعریفشون از زن، زن اون موقع اس. خب پس چطور انتظار دارید که زنها در جامعه اسلامی با شما همراه بشن؟ شما هیچ انعطافی توی این ۱۴۰۰ سال از خودتون نشون ندادید. کدوم آدم عاقلی میاد چیزی انتخاب کنه که محدودش کنه؟ این فقط یک مثال از هزاران مشکلاتیه که باهاش درگیر هستیم. هنوز درگیر پای چپ و راستیم.
جامعه پیشرفت نمیکنه مگر اینکه دو حالت پیش بیاد. یکی اینکه نظام سیاسی از دین جدا بشه. دوم اینکه علمای دین اینقدر پیشرفت کنن که با شرایط جامعه کنار بیان. توی جامعه ای که دوست دختر و دوست پسر داشتن عادیه، تو نمیتونی حرف از حجاب بزنی. اصلا اعتقادات مردم نزدیک این چیزی که تو میگی هم نیست. اگه میشد یک انسان ورزشکار و قوی هیکلی که ۱۰۰۰ سال پیش زندگی میکرد رو به زمان حال اورد، میدیدیم که با یک سرماخوردگی خیلی ساده، اون آدم تلف میشد. اما همون سرماخوردگی یک بچه ۵ ساله رو اونقدر اذیت نمیکنه. چطور جسم انسانها در طول تاریخ پیشرفت کرده و با شرایط آداپته شده اما شما حاضر نیستید قبول کنید که روح و تفکر هم نیاز به تغییر داره؟