کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات
کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات

خسته شدم

اینقدر وضعیت اینترنت خرابه که فرقی با نداشتن نداره. عملا بعد از ظهرها اینترنت قطعه. حتی یه سایت داخلی هم باز نمیشه.

نمیدونم تا کی قراره ما ملت، توی بدبختی و فلاکت دست و پا بزنیم. مخصوصا برای من و امثال من که کارمندیم و حقوقمون از دولته. مالیاتی که از من توی ماه قبل کم شده ۴ میلیون بوده که اونم چون توی جنوب کار میکنم اینقدره، اگه شمال بودم مالیاتم میشد ۸ تومن. خب  بابت چی؟ بابت امکانات نداشته ای که توی شهرمون هست؟ باید زیر آفتاب سوزان و گرما و کار کنی  و بعدش مالیات اینجوری بدی. مثلا دو هفته پیش که لاین بیرون زد و تمام سر و صورت  من و همکارم زیر روغن شد. چشمم باز که کردم اینقدر روغن جلوی چشمم و توی چشمم رفته بود که همه جا مات بود. تا دو روز چشمام میسوخت. یا مثل اون بیچاره ای که چند سال پیش توی آتش سوزی تانکر، صورتش سوخت و در نهایت اخراج شد. دقیقا سیستم همینقدر بی رحمه. شما رو به چشم دستمال کاغذی میبینه. تا جایی که کارایی داری ازت کار میکشن و هرجا به کارشون نیومدی برو به سلامت.

 دیروز با همسر داشتیم در مورد خرج زندگی صحبت میکردیم، بهش میگفتم « ببین من یا باید برم دنبال شغل دوم که در اینصورت مجبورم از وقتم با شماها بزنم ولی در عوض توی خرج زندگی مشکلاتمون کمتر میشه، یا بعد از ظهر که از سرکار میام برای شما وقت بذارم و نتیجه ش میشه کم اومدن خرج زندگی. خب تو که وقت گذاشتن من برات مهمه، منم دوست ندارم و نمیخوام  برای زن و بچم چیزی کم بذارم. پس چاره ای نیست جز اینکه از خودم بزنم که شما کمتر سختی بکشید، خودمم راضیم. اینکه شما خوشحال باشید برای من کفایت میکنه. اصلا هیچ چیزی به اندازه رضایت شماها برای من خوشحال کننده نیست. پس لطفا بعد از این نگو که دوست دارم به خودت اهمیت بدی چون شدنی نیست».

نظرات 4 + ارسال نظر
قره بالا شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1403 ساعت 09:42 ق.ظ

با خوندنش واقعا از ته قلبم ناراحت شدم
همیشه به بابام میگفتم بابا بودن سخت ترین کار دنیاست
با خوندن این پست فهمیدم که واقعا حق با من بوده

چقدر ناراحت شدم واسه اون همکارتون
خدا نگذره ازشون
به جای این که حمایت کنند ...
واقعا هممون به مشت دستمال کاغذی هستیم

خدا پدرتون رو رحمت کنه.
من الان که خودم پدرم میفهمم پدر چقدر برای ما زحمت کشیده. متاسفانه ما قدرشون رو اونقدری که باید ندونستیم و نمیدونیم.
منم خیلی ناراحت شدم، مخصوصا وقتی فهمیدم این بنده خدا بعد از اخراج، درگیر اعتیاد هم شده.

ربولی حسن کور شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1403 ساعت 11:42 ق.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
و شاکی هم هستند که چرا همه مردم دارن میزنن روی سر و کله اون همستر بیچاره؟!

سلام
مردم به چیزی که شاید توهمی بیشتر نباشه، بیشتر اعتماد دارن تا آقایون

مینو یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1403 ساعت 10:52 ق.ظ

واقعا جای تأسفه
آقایون کاش کمی در کنار پر کردن جیب هاشون فقط کمی به فکر مردم بودن

هیچ چیزی و هیچ کسی به اندازه سر سوزنی برای آقایون ارزش ندارن. هروقت هم که میان و در مورد مردم میگن که فلان و فلان، اونم واسه اینه که منفعتشون در اینه

مریم چهارشنبه 20 تیر‌ماه سال 1403 ساعت 01:58 ب.ظ

خب چرا خانمتون هم سر کار نمیره؟
من حتی نمیتونم تصور کنم که همسر بیچارم یه تنه بار زندگی رو به دوش بکشه.
همین سیستم غلط توی ایران باعث میشه که پس فردا که مردی که کل ساعاتش رو برای زن و بچه ش کار کرده و از بچه ها دور شده، یهو به خودش میاد که عه!! چرا این بچه انقد بهم بی احترامی میکنه؟ چرا این بچه بد بزرگ شده؟ میخواد جمعش کنه که میبینه نمیشه، یه عمر بقیه خوردن و خوابیدن و این بیچاره کار کرده، یهو متنفر میشه از خونوادش و یه چرخه ی معیوب دعوا و بحث و تنفر دائمی تشکیل میشه.
قدیم نه جارو برقی بود نه لباسشویی نه پوشک بچه نه قالیشویی نه پلوپز نه فرگاز نه هیچی،زنها با هفت هشت تا بچه، فرشم میبافتن، الان فقط تبدیل شدن به مصرف کننده،اونم مصرف کننده ی ناراضی و غرغرو. بلانسبت خانم شما، که ممکنه استثنا باشن، اما ایران شده بهشت زنهای خانه دار با مهریه های میلیاردی. من موقع ازدواج به همسرم که میخواست بخاطر خریت ۵۰۰ سکه مهرم کنه گفتم من به جهنم، خودت خوابت میبره با اینهمه بدهی و قرض؟ حس خوشبختی خواهی کرد؟ آخرشم قرارمون شد هرچی درمیاریم نصف، بدون مهریه (محضر قبول نمیکرد مجبوری شد یه سکه)

خب شرایط زندگی و فاصله ای که خونه ما از خونه مامانش اینا داره جوریه که اگه همسرم بخواد سرکار بره، باید صبح خیلی زود بره و بچه رو تحویل مامانش بده، اونم در حالتی که همسرم بخاطر تصادفی که قبلا داشته اصلا رانندگی نمیکنه و از رانندگی یک ترس و دلهره داره. بعد اونا هم خانواده تقریبا پر جمعیتن. همینجوری که وقتی یک روز بچه رو اونجا میذاره، پشیمون میشه. دیگه چه برسه به اینکه اینکار همیشگی باشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد