کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات
کوه زندگی بی پایان

کوه زندگی بی پایان

دفتر خاطرات

سوالات بی جواب

چند روز پیش داشتم با همسر صحبت میکردم در مورداینکه اگه شرایط مهاجرت اوکی بشه چکار میکینم.

یاد زندگی تمام کسانی افتادم که از اینجا به امید آینده بهتر برای خودشون و بچه هاشون، رفتن. نمیدونم پشیمونن یا اینکه برعکس راضین. عکس ها و فیلم های توی یوتیوب این آدمها رو میبینم  که از خوشحالیشون میگن، از شرایط خوبشون، نمیتونم بفهمم که این خوشحالیا واقعیه یا فقط جلوی دوربینه. یا اینکه از فقط خوشحالیشون فیلم گرفتن.

بعدش به خودم و خانوادم فکر میکنم که من از زندگی چی میخوام. واقعا چیزهایی که میخوام اونجا هست؟ اون خوشبختی، اون زندگی، اون کمالی که ما در احتمالا غرب میبینیم، برای من هست یا نه؟ یا اینکه من آدمی هستم که از صفر شروع کنم یا نه؟ اصلا کسانی یا چیزهایی که از دست میدم چی؟ ارزشش رو داره یا نه؟

هییچوقت نتونستم جوابی برای این سوالا پیدا کنم. اگر پیدا میکردم مطمئنا توی زندگیم راضی تر و خوشحال تر بودم.

نظرات 3 + ارسال نظر
قره بالا شنبه 7 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 09:56 ب.ظ

متأسفانه الان شرایط طوری شده که برای خوشبخت شدن نمی‌رن
فقط میرن که بدبخت نباشن

آره واقعا

فریبا دوشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 03:21 ب.ظ

من چندین سال چند کشور غربی پیشرفته زندگی کردم.به جرات بهت بگم حتی یه ایرانی،افغانی،هندی،ارمنی،ترکیه ای .لبنانی ندیدم که از زندگی در اون کشورها راضی باشن.همشون حسرت کشورهای خودشون رو داشتن.من با افغانی های کانادا خیلی رابطه خوبی داشتم جالب اونها حتی حسرت زندگی ایران رو داشتند با همه مشکلاتی که افغانها در ایران دارند.
ربطی هم به رفاه و تحصیلات نداره.کسانی هم که اونجا مرفه بودند ناراضی بودن.
بعضی از چینی ها انعطاف داشتن وراضی بودند چون در کشور خودشون زندگی سخت بود وشایدم چون واقع‌گرا بودند.
اگر واقع‌گرا باشی وسبک وسنگین کنی برای چیزهایی که از دست میدی ونه چیزهایی که بدست میاری می تونی تصمیم بگیری.
ما چیزهایی رو که داریم نمی بینم وقتی از دستشون می‌دیم می فهمیم چقدر برامون مهمه
هر روز یه لیست از خوشی های اینجا بنویس بعد ببین چقدر برات مهمه.
مثل نان سنگک ،بوی خیار، همدردی دکتری که میری،فارسی حرف زدن،حتی مهربونی نانوا، حس تعلق به شهرت وخیلی چیزای اینطوری.

خیلی توضیحاتتون واضح و کافی بود. ممنون

مینو دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1402 ساعت 11:15 ب.ظ

رفتن تو سن ما فقط برای آبنده بچمونه
تو سن زیر ۱۸ سالم بدرد نمیخوره
باید تو سنی باشی که بدونی داری چکار می‌کنی ینی بهم از تو یه فرهنگی نیافتی تو یه جای دیگه مثلا تو همون سنین دانشجویی و با بورسیه تحصیلی و کاری خوبه
الان تو سن من خیلی دیره
یا اونقدر باید پول داشته باشم که اونجا راحت زندگی کنم که اونوقت با اون پول اینجا هم میشه راحت زندگی کرد وگرنه باید برم جایی کل هفته رو کار کنم که حتی مردنش هم زبون من نیستن

اگه قبول کنیم نسل ما نسل سوخته بود و ما از بین رفتیم و قراره فقط برای بچهامون بریم، آره دلیل قانع کنندیه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد